جدول جو
جدول جو

معنی نثاری تبریزی - جستجوی لغت در جدول جو

نثاری تبریزی(نِ یِ تَ)
ملا نثاری تبریزی، از شاعران قرن دهم هجری و معاصر محتشم کاشانی است. به روایت مؤلف خلاصهالاشعار ’به خراسان و قزوین سفر کرده و به کاشان رفته و محتشم را هجو کرده است. او راست’:
کمتر از پروانه ای در جان سپاری نیستم
گر نسازم جان نثار او نثاری نیستم
رحم بر من میکند دشمن تکلف بر طرف
من حریف اینقدر بی اعتباری نیستم.
و نیز:
دوئی به مذهب فرمانبران دل کفر است
خدا یکی و محبت یکی و یار یکی.
به کویت پاکشان تا چند آیم حیرتی دارم
نخواهی چون مرا من هم نیایم غیرتی دارم.
رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 372 و تذکرۀ مجمعالخواص ص 155 و تذکرۀ هفت اقلیم (اقلیم چهارم) و آتشکدۀآذر ص 35 و شمع انجمن ص 465 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4561شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ یِ تَ)
حیدر (مولانا...). مؤلف دانشمندان آذربایجان به نقل از تحفۀ سامی آرد: از خیابان شهر تبریز است، خط نستعلیق را بد نمی نویسد، این مطلع از اوست:
دست عشق آمد ز کوی عقل بیرونم کشید
موکشان در دست غم پهلوی مجنونم کشید.
(از دانشمندان آذربایجان ص 372)
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری است. وی به نقاشی و لاجوردشوئی اوقات میگذرانده. او راست:
عکس رخسار آن پری رو تا در آب انداخته
از خجالت آب را در اضطراب انداخته
از هوای آن لب شیرین نباتی روز و شب
چون مگس خود را درون شهد ناب انداخته.
رجوع به تحفۀ سامی ص 145 و صبح گلشن ص 503 و دانشمندان آذربایجان ص 370 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
ملا مصطفی بن ابراهیم مشهدی. از افاضل قراء اواخر قرن یازدهم هجرت که به سال 1007 در حوالی تبریز متولد و در حدود 1080 هجری قمری وفات یافت. تألیفاتی در علم تجوید دارد. از اوست:
1- ارشاد القاری در بیان قرائت عاصم کوفی به زبان پارسی که در کربلا به تألیف آن آغازیده و به فاصله پنج سال در 1078 هجری قمری در نجف آن را به اتمام رسانده و حاوی زبدۀ مصنفات دیگرش میباشد و اول آن این شعر است:
ای فاتحۀ مصحف حمدت توحید
وی نقطه ای از کتاب مجدت خورشید
و ظاهراً این آخرین تألیفات اوست و اندکی پس از آن وفات یافته است. 2- تحفه الابرار در تجوید و این ملخص کتاب تحفه القاری است. 3- تحفه القاری یا تحفه القراء که در بمبئی چاپ شده است. 4- تحفه المقرئین. 5- وقوف القرآن. (ریحانه الادب ج 3 ص 259 از الذریعه)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران دوران صفویه است. نصرآبادی آرد: در ایام عمرش به لباس فقر و فنا بسر برده کمال شکستگی و آرام داشت. گاهی مصرع رنگین میگفت چنانچه خود در این باب گفته:
ناجی اندر دست شاعر روز میدان سخن
مصرع رنگین کم ازشمشیر خون آلود نیست.
(دانشمندان آذربایجان از نصرآبادی).
و نصر آبادی در تذکرۀ خویش این ابیات را از او نقل کرده است:
بیرون از خود بخود رهی پیدا کن
چون نالۀ با اثر به هر دل جا کن
گر زمزمه ای رسد به گوشت بخروش
کم نیستی از دایره گوشی واکن.
هیچگه چشم سیه مست ترا خواب نبرد
که به بیداریش از گریه مرا آب نبرد
بجز از من که به خاکستر گلخن مردم
هیچکس رنگی از ین بستر سنجاب نبرد.
(از تذکرۀ نصرآبادی)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
ازسخنوران قرن دهم تبریز است. سام میرزا صفوی این بیت را از وی نقل کرده است:
ای خوش آن ساقی که ما را جام بیهوشی دهد
تا ز غمها یک نفس ما را فراموشی دهد.
و رجوع به دانشمندان و سخن سرایان آذربایجان ص 370 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت مؤلف صبح گلشن در فصل گرما به سقائی و در موسم سرما به عسل فروشی اشتغال داشت. او راست:
چنین کز بهر قتلم تیغ کین آن تندخو بسته
سرم را زود خواهی دید بر فتراک او بسته.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 559) (از تحفۀ سامی ص 139).
و رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و دانشمندان آذربایجان ص 389 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
پیشۀ خرده فروشی داشت و به یاری موزونی طبع بر دقیقه سنجی همت می گماشت:
نه تنها دیده از نظارۀ روی نکو بستم
چو رفتی از نظر چشم از همه عالم فروبستم.
(تذکرۀ صبح گلشن ص 612)
لغت نامه دهخدا